إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • جستار حاضر می‌گوید دموکراسی در ایران برخلاف غرب از دل مبارزات اجتماعی یا طبقاتی زاده نشد، بلکه مفهومی وارداتی بود. مشروطه لحظه‌ای برای طرح آرمان‌های آزادی‌خواهانه ایجاد کرد اما آشوب‌ها و سپس اقتدار رضاشاه آن را عقب راند. پس از فضای باز کوتاه‌مدت دهه ۱۳۲۰، استبداد پهلوی دوم دوباره چیره شد تا اینکه انقلاب ۱۳۵۷ به‌عنوان واکنشی به همین تمرکز قدرت شکل گرفت. پس از جنگ، جامعه شهری و نسل تحصیل‌کرده مطالبات تازه‌ای را ساخت که در ۱۳۷۶ بروز یافت، هرچند به تحقق کامل دموکراسی نینجامید. چالش اصلی امروز، یافتن چارچوبی است که هم دولت‌سازی را ممکن کند هم دموکراسی‌خواهی را.

    نویسنده:
    محمد آخوندپور امیری-پژوهشگر مسائل ایران